میگی چیزی نمونده که از دست بدی میگی حرفی نداری که از قصد بگی نمیشینه تو فکرت حتی یه لبخند ریز حواست هست که نباید دست کسی نقطه ضعف بدی چیزی نمیمونه از عشقت چیزی نمیمونه از حس تو پر تاریکی شده ذهنت خودتم خسته ای از دست تو یه حبابه همش یه خوابه ... میگی از مرزی که ساختی نمیخوای رد بشی میگم قانون بازی اینه که توام بد بشی هی با خودت میجنگی نمیخوای سرد بشی اونی که بیشتر فکر کرد بیشترم درد کشید چیزی نمیمونه از عشقت چیزی نمیمونه از حس تو پر تاریکی شده ذهنت خودتم خسته ای از دست تو یه حبابه همش یه خوابه ...
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.